آدم‌بس

+۲۸

يكشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۵۰ ب.ظ

وضعیتم تو یه هفته‌ی گذشته به یه جاهایی رسید که رسماً هر کی رو می‌دیدم تو لحظاتی دلم می‌خواست روش بالا بیارم. یه کاری کنم بفهمه که من آدم گه‌ای‌م. بعد هم بهم احساس رضایت دست بده که همه از من بدشون می‌آد و بدبینی‌م به نهایت برسه و منم برسم به تنهایی‌م.

ولی این کار رو نکردم. تا جایی که توانش رو داشته‌م معقول ظاهر شدم. زندگی انگار گوشه‌هام رو صاف کرده. دیگه جون چندانی برای نفرت‌پراکنی ندارم. وایمیستم یه گوشه و نهایتاً ممکنه بگم نیگا این‌هام کس‌خلن. ولی حتّی بحث نمی‌کنم و ابراز نمی‌کنم.

از دلایلش اینه که بیش از هروقتی آگاهم به این که حقیقتی بیش‌تر از اون چه در دست دیگرانه؛ در دست من نیست. پس چرا باید به دنبال اثبات چیزی باشم. خودم رو هم بارها غلتان در گه دیده‌م.

من نگاه می‌کنم. گذر زمان آدم‌شناس‌ترم هم کرده. من می‌خونم. شاید دیگه وقتش باشه که اعتراف کنم در مقام بیننده از گوینده و در مقام خواننده از نویسنده بهترم. خوب تو نقشم جا افتاده‌م. امّا این رو حالا حالاها نخواهم گفت. اون‌وقت بعدش با چی می‌خوام که خودم رو گول بزنم و سر پا نگه دارم.

من دوست ندارم این حرف‌ها رو بزنم. من فکر می‌کنم اون‌قدر بدبختی تو همه جا ریخته که نیازی نیست من حال کسی رو بد کنم. نمی‌دونم هم که چه میزان اخلاقیه کارم. امّا می‌تونم به یکی از بزرگ‌ترین‌ها -و چه بسا که بزرگ‌ترین- ترسم تو زندگی اشاره کنم؛ قطع شدن ارتباطم با جهان اطرافم. به حدّ غایی ترسناک و جون‌بده‌برافرار.

تاریخ: دو روز قبل پست شدن نوشته.

  • ۹۷/۰۲/۰۲
  • سارای زنجیربریده

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی